توی ورودی های ما، پسری هست عاشق پیوند گوز با شقیقه و اثبات چس دغدغه بودن دیگران! 

 کانال تبادل کتاب دانشگاه را راه انداختیم،  میگفت ملت کف خیابان گشنه اند. برو درد جامعه را ببین. 

در مورد جمع آوری لیوان های یک بار مصرف سلف حرف میزدیم، میگفت مردم گشنه اند. برو درد جامعه را ببین. 

البته که من جر دادم آن دهان را. ولی بعدها، فهمیدم وقتی میخواهم قدم مثبتی بردارم، زیاد با این استدلال مواجه میشوم. 

نمونه اخرش، خسته نباشید سرباز ۲. بچه ها را تیم کردم تا یک روز برویم با سربازهایی که میبینیم گپ بزنیم، پای درد و دلشان بنشینیم، بهشان حس خوب هدیه بدهیم. 

واکنش خواهرم این بود که ضرورتی نداره! بچه های کار تمام زندگیشون تباهه. دو سال که چیزی نیست! اگه میخوای کار مثبتی انجام بدی، چیزای خیلی مهم تری هستن!

واکنش مادرم این بود که برید به کسایی حس خوب بدین که دارن به بقیه خدمت میکنن! به پرستارا، دکترا. (الان هم که بازار کرونا و فیلم های مجازی بیمارستانی داغ است!)

  از خواهر و مادرم پرسیدم که چه قدر مورد سربازها میدانند؟ نتیجه: هیچ قدر! و انجا بود که یاد ان پسر گوز و شقیقه ای دانشگاه افتادم. چون اطلاعات او هم در مورد لیوان یک بار مصرف همین بود. 

یادم افتاد از بزرگی پرسیدیم کشورمون خیلی چاله چوله داره، کدومو پر کنیم؟ گفت شما حوزه ای که میتونی توش فعالیت کنی (مثلا درسش رو خوندی) و دغدغه اش رو داری معلوم کن. برو همونو بچسب. شما نمیتونی همه کاری بکنی! کاری که بلدشی رو شروع کن!

بله درسته. مردم تو خیابون گشنه ان. کودکای کار تمام زندگیشون تباهه. دکترا زندگی ادمارو نجات میدن. ولی، اینا دلیل نمیشه سربازا، کتابا و لیوان یه بار مصرفا نیاز به کار نداشته باشن. من دوست سرباز داشتم، همین الان میتونم ده تا سرگرمی دوره سربازی پیشنهاد بدم.ولی تو ارتباط برقرار کردن با بچه ها واقعا گند میزنم! حوزه اگاهی من سربازه! نه کودک!

این یه طرف قضیه. چون دغدغه های دیگه ای تو دنیا وجود داره، دلیل نمیشه ماها چس دغدغه باشیم. ما حوزه فعالیتمون متفاوته. علم مون متفاوته.

دو:از سرباز مهم تر، کودک کاره. از کودک کار مهم تر، اعتیاد در محله های پایینه. از اون مهم تر، اعتیاد جوانانه. از اون مهم تر ن سرپرست خانواره. ن سرپرست خانوار خیلیاشون نتیجه ی طلاقن. پس از اون مهم تر طلاقه. از طلاق و ن سرپرست مهم تر، ن توی زندانه. از اون مهم تر، اسیب دیده های سیل و زله های دما دم کشورن. از این مهم تر، بچه ها و نوجوونای کانون اصلاح تربیتن. از همه اینا مهم تر !! مردم تو خیابون گشنه ان! برو درد جامعه رو ببین.

کی از همه بدبخت تره بازی نکنیم! پاشید تو هر حوزه ای که میتونید قدم بردارین. بذارید ماهم تو هر حوزه ای که ازمون بر میاد فعالیت کنیم. شاید وسعمون کم باشه، شاید اعدامی ها رو نجات ندیم، معتادی رو درمان نکنیم ولی ما داریم راه میریم! تو هم راه برو. مسیرت رو باهامون قسمت کن و ازمون بخواه حمایتت کنیم! اگه کاری بر میومد و حمایت نکردیم اونوقت بگو چس دغدغه ایم.

سه: فک کنید سیل که میومد، همه خیریه ها کودکان کار رو ول میکردن میرفتن سر سیل! 

سال بعد همه میرفتن سراغ کودکان کار! 

سال بعد سراغ معتادا! اینجوری هر بار یه قشر دیده میشد و بقیه به درد خودشون میمردن! حالا خیلیا، مثل سربازا، حیوانات، محیط زیست و. اصلا وارد این بازی نشدن! کلا دارن تو درد خودشون میمیرن! اگه همه بخوان رو گشنگی شکم ملت کار کنن، معتادا چی میشن؟ 

 رسیدگی به اسیب های اجتماعی برای ساخت یه جامعه سالم، مثل اینه که چندین نقطه رو میخوای دایره وار کنار هم قرار بدی و بعد با خط بهم وصلشون کنی. اگه نقطه ها تو سطوح متفاوتی باشن، یکی خیلی بالا و یکی خیلی پایین، دایره شما قناص میشه! همه مشکلات، تا لحظه مرتفع شدنشون نیاز به رسیدگی دارن. جامعه ای که تمام مردمش سیر باشن ولی از افسردگی خودکشی کنن جامعه خوبی نیست! پس نمیتونیم بگیم گشنگی جلوتر از مشکلات روحیه!

اسیب های اجتماعی، دومینویی رفتار میکنن. حقیقت اینه که در نگاه از بالا، اینجوری نیست که بگیم اگه قطعات درشت تر دومینو رو برداریم، کار خفن تری کردیم! در نگاه اول، شما حجم بزرگ تری رو از اسیب نجات دادین که دمتونم گرم. ولی در نهایت، شما یک قطعه رو برداشتین. ما هم یک قطعه رو! هر دومون تو متوقف کردن دومینو، یک سهم ادا کردیم. 

کلام اخر اینکه: شنیدین میگن ادمی نیست که تو سربازی دودی نشده باشه؟ فشارها و فضای ناسالم سربازی باعث میشه جوون هامون سیگار بکشن! اگه این یه قطعه از دومینو نیست پس چیه؟ معتادا از کجا میان مگه؟ شما هم تصورتون یه جای خاکی با دیوارای اجری مخروبه اس نه؟ 


پی نوشت ها کامنت شدن. 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها