از جمله چیزهایی که من درک نمیکنم این است که چرا بعضی از ماها پیوسته در ساحت مقدس گا در رفت و امدیم، در حالی که بعضی ها حتی نمیدانند خاک ان سرزمین چه رنگی است. 

پی نوشت: دوستانی دارم، که در استانه بیست سالگی بزرگ ترین چالش زندگی شان کنکور بوده. در کنارشان خودمی دارم که در استانه بیست سالگی بیشماری مصائب زندگی را تجربه کرده. هر روز من توی بگامگایی هاست. ان وقت شب ها عزیزان برایم پیام مثبت باش، به خدا اعتماد کن، مشکلات حمکتی دارند میفرستند. گل باغ زندگی ام! تو اصلا میدانی مشکل را با کدام ش مینویسند؟ خب تو یکی که بذار درش دیگر! اه.

پی نوشت دو: خیلی وقیح اید که به آدمها _ آن هم آدمهایی که عمق مشکلاتشان را نمیدانید_ میگویید حساس اند! میگویید قوی باشند! 
دوست عزیز! حداقل قبل گفتن قوی باش» به من یکی، دهن مبارک را سه بار آب بکش. 

پ.ن۳: اون ژست خفن تونم برا من بازی نکنید که هر کسی به قدر خودش مشکل داره و فلان و بهمان. ندارن اقا! اولا که کی همچین زری زده که همه در یک سطح مشکل دارن؟! دوما که من میتونم اون دوستان عزیز خوشبختم رو که عملا تو زندگیشون هیچ چالشی نداشتن بیارم و شما از زبون خودشون بشنوید که چه قدر از کنکور ممنونن! چون تا قبلش هیچ فشاری رو تحمل نکرده بودن! 

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها